اصلا یه حالی بودم برای رفتن این مراسم ختم نمیدونستم باید ناراحت باشم یا هیجان زده نگرانی داشت شبیه خوره منو می خورد میترسیدم کسی را ببینم که کلا سعی کردم فراموشش کنم نه اینکه دلتنگ باشم یا مشتاق، اصلا، فقط ترسیده بودم ببینم و حالم بد شه ببینم و تمام خاطرات تلخم زنده شه، ببینم و یاد ظلم هایی که به خودم کردم بیفتم من تاوان سنگینی دادم تا فراموش کنم ببینم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم و سریال جدید طراحی سایت | سارین وب او اگر حکم کند همه محکومیم...داور خداست تست قانون محاسبات عمومی کشور پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان ارزان کده بهترین روش کاشت مو جهان BaRtAr GrOuP iS a ExCeLLeNt SaiT وب نوشت استاد محمد پیکری